-
تنها دورانی که دوست دارم برگرده
جمعه 31 خردادماه سال 1392 11:44
یادمه سه سال خیلی چیز هام تغییر کرد و همه اینارو مدیون یکی از دوستام به نام آرزو بودم ... آرزو دختری بود مثل بقیه دخترا با این تفاوت که دنیای قشنگی داشت ، خودش یه سال از من بزرگتر بود ، خوب همیشه هم سر این قضیه با من شوخی میکرد :) یادمه طبق قولی که بهش داده بودم یه دفتر خریدم تا نوشته هامو توش بنویسم ، وقتی تو یکی از...
-
اشک ها
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1392 14:01
The Wind Blows So Light It Wars With My Tears ...That Won't Dry For Many Years +My Dying Bride - For my Fallen Ange l
-
شاید ، شاید و شاید
شنبه 18 خردادماه سال 1392 22:43
مشکلی نیست ، من از کسی انتظاری ندارم ، این درس را زندگی به من داد ، با قرار دادن مهره هایی به نام انسان در بازیش ... شاید میخواهد به من بیاموزد که به هیچ چیز وابسته نباشم شاید میخواهد به من سنگ بودن را بیاموزد شاید میخواهد به من بیاموزد که انسانیت و احساسات فقط چشم اندازی از پوچی اند و این بهای بازی کردن است... ولی من...
-
خط های پایانی
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 13:11
بوی تند آتش سیگار زیر ابر های بهاری که آفتاب امید را پوشانده اند، و قطره های اشکی که از چشمان ابرها و آسمان دل خزانم میبارند تا برگ های آرزوی بهاریم را به رنگ زرد تغییر دهند و مرا قدم به قدم به آخر خط نزدیک کنند ، قلم را از دستان سرنوشت گرفته ام ... آخر داستان من فقط و فقط در کتابی یک صفحه ایست، که خط های آخرش را...
-
پروانه ام، باید بسوزم
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 15:19
باید در آتش شمعت سوخت تا ذره ذره ذوب شدن در گمگشتگی ، در نهایت باید با آتشی سوخت در رسم روزگار ...
-
یه مرد بود
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 16:46
با صدای بیصدا، مث یه کوه، بلند، مث یه خواب، کوتاه، با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود، یه مرد! +فرهاد - مرد تنها +شب داشت بارون میومد رفته بودم کوه اینو بلند بلند میخوندم هیچ جنبنده ای نبود :|
-
سکوت پر معنی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 16:53
گاهی وقتا بعد از کلی درگیری کارها تو طول روز وقتی دیگه حسابی خودمونو تو زندان جسممون گم میکنیم ... بهتره آخر شب یه نگاه به چیز هایی که در تمام اون مدت ساکت بودن بندازیم آسمون ، ستاره ها ،ماه ،درختا ، کوه ها حرف های زیادی واسه گفتن دارن ...
-
فردای خیلی زود
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 13:12
روز هایی از آینده جلوی چشمام میاد که سال ها از زندگیمون گذشته ، روز هایی که ازمون سنی گذشته ... روز هایی که سردی نبود همو حس میکنیم ولی هنوز تو یاد هم زنده ایم... حتی روز هایی که پیر شدیم وقتی داریم تو یه کوچه که پر از برگ های پاییز زیر آسمون ابری و هوای بارونی به بازی بچه ها نگاه میکنیم و با عصا به سختی راه میریم ،...
-
روحی در بند وابستگی
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 17:35
تو زندگیم بزرگترین آرزویی که داشتم این بود که به هیچ چیز وابسته نباشم ، اینجوری مث روحی میمونی که هر جا بخواد پرواز میکنه بدون هیچ محدودیتی . و اینجاست که معنی واقعی زندگی رو میفهمم
-
میدونم مشکل کجاست
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 21:44
... I know what's wrong God, you've complicated everything ...I know you're wrong God , so take it all away from me ... I know you're ... Gone ... Gone ... Gone , this is where I will cross my line +(corey taylor & dave grohl- from can to can't )
-
دو جهان در یک مکان
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 13:34
از معنی این عکس خوشم اومد !! + هنر تو یه عکس اینه که بشه ازش تعبیر های مختلف کرد، هر کی با طرز فکر خودش و اونچیزی که تو ذهنش میگذره!!!
-
هرروز دقیقا یکسان است
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 14:41
این آهنگ مثل بقیه آهنگها احساسی خونده نشده که شمارو به گریه بندازه ، فقط یه سری حقایق رو تو زندگی میگه که برای من تک تک جمله هاش درسته ، این آهنگ برای من جزوه آهنگاییه که تو معنی شعر حرف اول رو میزنه ، درسته که خیلی شاعرانه سروده نشده یا اصطلاحات شاعرانه وتشبیهات خاصی به کار نبرده ولی کاملا به طور مستقیم همه حقایق...
-
درس طبیعت
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 13:18
تخته سنگ هایی که موقع تکیه بر آنها میشکنند بوته های روی زمین خاکی که موقع زمین خوردنمان درختی سَرو میشوند . تا خود را طرد کنیم با دلی پر از نفرت
-
under a clear blue sky
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 14:33
دیدن لذت بخش معجزه ای به نام طلوع صبح ، وقتی به آیندت هم همینجوری نگاه میکنی . یک روزو با طبیعت و مردماش شروع میکنی ، وقتی از دنیا تو چشمات یه بهشت میسازی . . ته دلت هنوز زیر آسمان سرد وسیاهی ...
-
به نرمیِ یه سنگ !!!
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 13:49
مدت ها سعی در این داشتم که یه آدمی باشم که به هیچ چیز و هیچ کس اهمیت نمیده ، احساس میکردم زیادی دارم اهمیت میدم ... ولی الان که به خودم نگاه میکنم میبینم خیلیم کمی از سنگ ندارم! ولی ازین وضع راضیم ! خیلیم راضیم !
-
هه
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 13:42
حال میده همینجوری مطلب میفرستی کسیم نمیبینه :)))
-
زنده باد خر !
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 02:14
هر چه سعی در پیدا کردن اسرار افرینش کردم،هرچه دنبال پرسیدن دلیل از آفریننده خوش ذوق بودم ،هرچه در این تراژدی که ما و ملت توشیم غصه خوردم ، فقط و فقط به یه نتیجه رسیدم : " سعادت در جهالت است"
-
لوسیفر
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 01:56
در دنیا نه فقط یکی بلکه لوسیفر های زیادی زندگی میکنند،که در واقع لوسیفر ها همان خوبهایی هستن که طرد شدن ،
-
هیتلر
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 01:50
من یه هیتلرم :) وقته نابود کردنه ....